۱۳۸۸ خرداد ۱۱, دوشنبه

عروسك خيمه شب بازي

بعد از مدتها با اسم واقعي نوشتن مي خواهم از اين به بعد مستعار بنويسم چيزاي كه واقعا هست

موضوع داغ روز انتخابات

من وقتي فكر مي كنم با كلي مطالعه و مثلا منابع در دسترس نمي دونم واقعا چه بايد كرد مردم معمولي چي كار مي كنن پس؟

دو راه داريم يا راي مي دهيم يا تحريم مي كنيم اگه بخواهيم راي بدهيم از نظر بعضيا احمقيم چرا چون كه با اين


كارمون نظام تاييد مي كنيم از قاتل حمايت مي كنيم اون كسي كه قراره از صندوق مي ياد بيرون پس مگه مرض داريم راي بديم؟

ولي مي گيم اين همه راي نداديم سال به سال دريغ از پارسال شد


من خودم شخصا خانومي رو مي شناسم كه خودش با وجود شوهر و بچه هاي بزرگ شديدا در حال امور پناه بر خدا هستند با اين حال در راه ارشاد انسان در ماشين هاي ارشاد نامي آشنا مي باشند خوب حداقلش اينه كه اين مي تونه شايد نباشه
آرزو بر جوان عيب نيست ... هست؟


آدم به اميد زنده اس مگه چاره اي هم داريم از اين ستون به اون ستونم فرجه ...لابد

با صد برابر اين تحريمم باز حتي بي بي سي مي نويسه حضور پرشكوه مردم , با اينكه مگس پر نمي زد خوب چي شد؟

و حالا كه قرار شد راي بديم به كي اونوقت؟


تحقيق مي كني شديد گوش مي دي مي خوني مي بيني بعد تصميم مي گيري به كسي ام نمي گي خوب هر چند بي فايده

تو ارايشگاه نشستي بي خيال ازت يه دفعه مي پرسن به كي راي ميدي ناخود آگاه مي گي فلاني وا خاك به سرممم (ت براي آخرش رو مطمئنم) چرا؟

چرا واقعا هيچ كس نمي تونه براي خودش تصميم بگيره چرا نمي تونه نظراتش رو بگه چرا همه براي همه چي بهم مي پريم چرا هيچ كس سرش به كار خودش نيست ؟

مثل عروسكي مي مونيم كه كلي بهش نخ وصله و هر كس از يه طرف داره مي كشه